آمریکا رسما ابهام استراتژیک را در قبال تایوان کنار گذاشته و با تجهیز نظامی و مالی تایپه، در صدد خلق مناعهای جدید در شرق آسیا ( محیط پیرامونی چین) بر آمده است. هدفگذاری آمریکاییها از این رویکرد مشخص است: آنها در صددند با ایجاد یک بحران و گره کور راهبردی در اطراف چین، مانع از تمرکز این کشور بر روی هژمونی اقتصادی پکن در نظام بینالملل شوند. اما به نظر میرسد آمریکا متوجه تبعات این بحرانسازی نیست! قطعا واشنگتن و نظام بیتالمال از وقوع یک جنگ در شرق آسیا آسیب خواهند داد. نکتهای که هنری کیسینجر، استراتژیست مشهور آمریکایی نیز قبل از مرگ نسبت به آن هشدار داده بود.
صورت مساله مشخص است: «آمریکا قادر به خلق بحران است اما لزوما قادر به مدیریت ابعاد ماهوی و پسینی آن نیست!» در این خصوص دونکته اساسی وجود دارد که باید نسبت به آن توجهی ویژه کرد:
نخست اینکه مقامات دو حزب سنتی آمریکا مدعیاند باید چین را در تله استراتژیک گرفتار کرد و خلق بحرانهای مستمر در تایوان(به شرط حفظ وضعیت نه جنگ نه صلح) تنها راه رسیدن به چنین هدفی محسوب میشود. اما سوال اصلی اینجاست که اگر آمریکا نتواند وضعیت نه جنگ نه صلح را در تایوان و شرق آسیا حفظ کند، چه عواقب و تبعاتی در انتظار آن خواهد بود؟ واشنگتن در بهترین حالت ممکن میتواند کنش خود را پیشبینی کند نه واکنش پکن را ! چین نشان داده که در برخی موارد، با اقداماتی سریع و هدفمند، پیش فرضها و محاسبات اولیه آمریکا را به چالش میکشد. این روند در جریان جنگ اقتصادی تمام عیار دولت ترامپ علیه چین در سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ میلادی قابل مشاهده بود.
نکته دوم اینکه اساسا آمریکا مولفههای قدرت کلان خود را در شرق آسیا از دست داده است.میان پیونگ یانگ و پکن همکاری ملموسی در قبال واکنش به تحرکات آمریکا، ژاپن، کرهجنوبی و استرالیا وجود دارد و از سوی دیگر، وقوع یک جنگ جدید در شرق آسیا، قطعا اقتصاد آمریکا و شرکای آن را نیز تحت تاثیر سلبی خود قرار خواهد داد. مشاهده جنگ اوکراین و سرنوشت آن، بر ضریب احتیاط بازیگران منطقهای شرق آسیا در قبال تحرکات واشنگتن افزوده است. در چنین شرایطی آمریکا به جای ایجاد تله راهبردی در چین، در تله راهبردی ساخته و پرداخته دست خود در شرق آسیا گرفتار شده است. بدون شک نه بایدن و نه ترامپ، قدرت هضم شرایط دو سرباختی را که در آن قرار گرفتهاند در سالهای ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۸ میلادی نداشته و در چنین فضایی، حرکت چینیها به سوی تحقق هژمونی اقتصادی در نظام بینالملل ادامه خواهد داشت. رسیدن چینیها به این مزیت نهایی، کابوسی سخت برای آمریکا و متحدانش محسوب میشود.